گوهرهای تابناک عرفان

شرح حال ، کرامات ، مقالات و تألیفات و طریقه سیر و سلوک عرفای ربانی

گوهرهای تابناک عرفان

شرح حال ، کرامات ، مقالات و تألیفات و طریقه سیر و سلوک عرفای ربانی

شرح حال آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری - 2

بسم الله الرحمن الرحیم


... مرحوم سیدحسن از او می خواهد که عمل خارق العاده خود را انجام دهد و او با انجام عملیات خاص، چند متر از زمین بلند شده و به طرف آسمان صعود می کند، همزمان با ایستادن مر ناصبی در آسمان مرحوم سیدحسن نیز دعایی خوانده و کفش خود را به طرف او پرتاب می کند کفش در بالای سر او قرار گرفته و همانند اینکه در دست کسی قرار گرفته بطور مرتب بر سر مرد ناصبی فرود می اید و ضربات  متعددی بر سر او - در حالی که به پائین کشیده می شد - وارد می شود تا اینکه با ذلت و حقارت بر زمین خورده و نقش بر زمین می گردد.

مرحو آقا سیدحسن در کربلا سکونت و به تدریس فقه اشتغال داشت، از مهمترین شاگردانش می توان از حضرات آیات شیخ غلی زاهد قمی، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی - مؤسس حوزه علمیه قم - و سیدمحمد هادی رضوی کشمیری نام برد. وی بسیار زیبا و وجیه بود چنانکه از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل شده است که در سر درس ایشان نمی دانستم به درس استاد توجه کنم و گوش فرا دهم و یا روی زیبای او را تماشا کنم. مرحوم آقای سیدحسن کشمیری در ششم صفر 1328 ق وفات یافت و در رواق امام حسین علیه السلام به خاک سپرده شد.

اسوه عارفان ص 182 - 181

صلوات


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و رزقنا شفاعتهم 

شرح حال آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری - 1


بسم الله الرحمن الرحیم


آیة الله آقا سید حسن رضوی قمی کشمیری - جد معظم له - از افاضل علمای شیعه در نیمه اول سده چهاردهم هجری بشمار است، در اصل قمی و از اولاد حضرت موسی مبرقع مدفون در قم بود، والدش سید عبدالله نیز عالمی بزرگ بود چنانکه از او با عنوان «علامه» یاد می کرد، پس از اتمام تحصیلات عالیه علمی در محضر مولی حسین فاضل اردکانی و مولی محمد تقی هراتی و نیل به مدارج رفیع برای تبلیغ و اشاعه مذهب فقه جعفری به سرزمین کشمیر که از دیرباز به «ایران دوم» معروف شده مسافرت نمود؛ وی عالمی زاهد، فقیهی استوار و صاحب کرامات و مشاهدات غیبی بود و حکایات متعددی در این باره از او نقل شده است، چنانکه معروف است در جریان مناظره و احتجاج با یکی از علمای ناصبی منطقه، شخص مزبور ادعا می کند من می توانم از زمین بلند شده و به آسمان بالا روم و آن را دلیلی قاطع بر اثبات مذهب باطل خود می پنداشت. ...


ادامه دارد...

شرح حال سیدعلی آقا قاضی - 1


بسم الله الرحمن الرحیم

قسمت اول

 

حاج میرزا سیدعلی آقا قاضی فرزند حاج سید حسین قاضی است. میرزا علی آقا در سیزدهم ماه ذی الحجةالحرام سال 1282 هـ . ق از بطن دختر حاج میرزا محسن قاضی، در تبریز متولد شده و بعد از بلوغ و رشد به تحصیل علوم ادبیه و دینیه مشغول گردید و مدتی در نزد پدر بزرگوار خود و میرزا موسی تبریزی صاحب « حاشیه رسائل » و میرزا محمد علی قراچه داغی درس خواند....

شرح حال سیدعلی آقا قاضی - 2


قسمت دوم...


...

پدرش به علم تفسیر علاقه و رغبت خاص و ید طولانی داشته است؛ چنانکه میرزا علی آقا خودش تصریح کرده که تفسیر کشاف را خدمت پدرش خواند است. همچنین علی اقا قاضی ادبیات عربی و فارسی را پیش شاعر نامی و دانشمند معروف میرزا محمد تقی تبریزی معروف به «حجة الاسلام» و متخلص به «نیّر» خوانده و از ایشان اشعار زیادی به فارسی و عربی نقل می کرد و شعر طنز ایشان را که هزار بیت بود از بر کرده بود و می خواند. آنگاه در سال 1308 هـ . ق در سن 26 سالگی به نجف اشرف مشرف شد و زمانی در خدمت مرحوم فاضل شرابیانی و شیخ محمد حسن مامقامی و آقای شریعت و آخوند خراسانی و حاجی میرزا حسین خلیلی درس خواند و مخصوصاً از أجله تلامذه این استاد اخیر به شمار آمد که در خدمت وی تهذیب اخلاق را تحصیل کرد.

آقا زاده علی آقا قاضی می فرماید: «... میرزا علی اقا قاضی بسیار از استادش میرزا حسین خلیلی یاد می کرد و او را به نیکی نام می برد و من ندیدم کسی مثل این استادش او را در شگفتی اندازد و هر وقت نام این استاد نزدش برده می شد به او حالت بهت و سکوت دست می داد و غرق تأملات و تفکرات می شد.!» ...

شرح حال سیدعلی آقا قاضی - 3

قسمت سوم...

... و بعد از آن به طهارت أعراق اصلیه رجوع کرده و بساط تنعم برچید و دست از آلایش لذائذ نفسانیه بالمره کشید و به کلی از تهیه اسباب دنیویه منقطع گردید و به خدمت جمعی از اکابر اولیاء رسید و از آن جمله سالهایی چند در تحت تربیت مرحوم اقا سید احمد کربلایی معروف به واحد العین، قرار گرفت و از صحبت آن بزرگوار به درجات اولیاء أبرار ارتقاء گزید، چندان که در تهذیب اخلاق شاگردان و مریدان و ملازمان چندی به هم رسانید.

آقا سید علی آقای قاضی درباره این استادش می فرماید:

« شبی از شبها را به مسجد سهله می گذرانیدم - زاده الله شرفا - به تنهایی به نیمه شب یکی در آمد و به مقام ابراهیم علیه السلام مقام کرد و از پی فریضه صبح در سجده شد تا طلوع خورشید. آنگاه برفتم و دیدم انسان العین و عین الانسان والانسان العین آقا سیداحمد بکاء است - قدس الله سره القدوسی -. و از شدت گریه، خاک سجده گاه گل کرده است!  و صبح برفت و در حجره نشست و چنان می خندید که صدای او به بیرون مسجد می رسید» و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون.

اسوه عارفان ، ص 17 - 15

وسوسه

بسم الله الرحمن الرحیم

وسوسۀ شیطانی

 زمانی استاد ابوالقاسم بنا در خانۀ ما بنایی می کرد . او در حین کار مطلب جالبی برایم تعریف کرد و گفت : « روزی شخصی بر ضد حاج آقا برهان حرفهایی به من زد و مرا نسبت به او مردد ساخت ، تا این که نماز جماعت آنجا را ترک کردم . طبق معمول که اگر کسی به مسجد نیاید، در اولین فرصت آقای برهان در خانه اش را زده ۀ احوالش را می پرسد ، پس از چندی حاج آقا به در خانۀ ما آمده ، گفت : چه شده ، گرفتاری ، مشکلی داری ، چرا مسجد نمی آیی ؟ من عذر آوردم که حالم خوب نیست . ولی خیلی ناراحت بودم . دو سه مسجد دیگر هم رفتم ، اما آنها را نمی پسندیدم . یک شب که عذاب وجدان خیلی به من فشار آورده بود، نصف شب به شدت گریه کردم . سپس به سادگی خطاب به خداوند عرض کردم : خدایا ، اگر این آقا شیخ علی اکبر برهان مورد تأیید توست ، به من بنمایان ، اگر هم نیست باز به من بنمایان .
خوابیدم و در خواب دیدم که سر تا پا بدن و لباسم ، همه پر از نجاست شده و خیلی وحشت داشتم که مردم مرا با این حال  و روز ببینند . با اضطراب و عجله به این طرف و آن طرف می دویدم تا شاید حمام یا حوض آبی پیدا کنم . ناگاه چشمم به یک حمام افتاد و خیلی خوشحال شدم وارد حمام شدم ، دیدم کسی نیست با عجله خود را به زیر دوش رساندم و شیر را باز کردم . با کمال تاسف دیدم آب ندارد. فوری به زیر دوش دیگر رفتم ، آب نداشت . سومی هم همین طور . دیگر داشتم دیوانه می شدم . یک دفعه دیدم حاج آقا برهان آمد و گفت : اوستا عباس چه شده بابا ؟ خیلی نرم حرف زد : گفتم : ببخشید آقا ، من تمام بدن و لباسم آلوده به نجاست شده است . فرمود: ناراحت نباش ، الان پاک می شوی . خودش آمد و شیر آب را باز کرد. مثل آبشار آب بر سرم فرو ریخت . گفت : دیگر نگران نباش پاک می شوی . از خواب پریدم . فهمیدم آن وسوسه ، رذایل شیطانی و خباثت باطنی بوده که از جانب آن فرد بدگو به من سرایت کرده ، اکنون نیز محبت و بزرگواری مرحوم برهان مرا پاک کرده است .
صبح به مسجد رفتم . حاج آق وقتی مرا دید به گرمی استقبال کرد و بدون این که خوابم را تعریف کنم ، گفت : من خوشحالم که می بینم راحت هستی . من طاقت نیاوردم و خوابم را برایش تعریف کردم .

برگرفته از کتاب خاطرات استاد حسین انصاریان انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی

عارف

بسم الله الرحمن الرحیم


عارف آن نیست که از خود بگوید و به خود بخواند و از آنچه خداوند حلال کرده ببرد و به حرام خدا دست بزند بلکه عارف آراسته به صفات خداوند و پیرو و مطیع تمام و کمال معصومین علیهم السلام می باشد.